مادر اين شانه ز مويم بردار
سرمه را پاك كن از چشمانم
بكن اين پيرهنم از تن
زندگي نيست بجز زندانم
تا دو چشمش به رخم حيران نيست
به چه كار ايدم اين زيبايي
بشكن اين ايينه را اي مادر
حاصلم چيست ز خودارايي
درببنديد و بگوييد كه من
جز از او از همه كس بگسستم
كس اگر گفت چرا ؟باكم نيست
فاش گوييد كه عاشق شده ام
قاصدي امد اگر از ره دور!
زود پرسيد كه پيغام ز كيست
اگر از او نيست بگوييد ان مرد!
ديرگاهيست در اين منزل نيست
نظرات شما عزیزان: